متن ترانه ماه شبگردان از علی کاظمی
ز سوی دل به گوی تو
روم به جستجوی تو
که کار من پی تو رفتن است
زمان زمان انتظار
هوا ولی هوای یار
کجا قرار با تو بودن است
مردم از این دیوانه حالی
هم دردی و هم خود دوایی
با رفتنت از حال رفتم
رفتم که تو سمتم بیایی
ای ماه شبگردان من
اندوه تو در جان من
ترکت چشمم را که شد پایان تو پایان من
قبل از تو عشق معنا نداشت
با تو جهان بر دل نشست
گاهی صدایم کن مرا
دل با صدای تو خوش است
جان سوخت در دامان این عشق
دل چشم هایش را به در دوخت
با من چه کردی که خودت هم
حتی به حال من دلت سوخت
ای ماه شبگردان من
اندوه تو در جان من
ترکت چشمم را که شد پایان تو پایان من
قبل از تو عشق معنا نداشت
با تو جهان بر دل نشست
گاهی صدایم کن مرا
دل با صدای تو خوش است