متن ترانه شیشه ی عمر از مسعود فروزانفر
دیگه سد نمیکنم راه تو رو
حتی حس نمیکنم فاصلتو
بردار برو همین یکم خاطرتو
قطع کن برو نمیخوام این رابطرو
شیشه ی عمر منو زدی شکستی
تو رو این حادثه ها چشماتو بستی
باد اومد پنجره ها بسته شده
بارون از چشای من خسته شده
شیشه ی عمر منو زدی شکستی
تو رو این حادثه ها چشماتو بستی
شدم اون پرنده که بالش شکسته
تو دلش، نقش یه تیر غم نشسته
مثله یه پیچک که روش غبار گرفته
دلکش بهونه ی دیوار گرفته
شیشه ی عمر منو زدی شکستی
تو رو این حادثه ها چشماتو بستی
جای خونه قفس برام ساخته بودی
آخرش بگو دل به کی باخته بودی