متن ترانه نغمه ی عشق از طاهر قریشی
دل به یارى سپردم كز او دیده نتوان گرفتن دمى
تازهرویى كه در باغ دل رسته چون شاخه مریمى
آتشى كه زد بر جانم آن پرى خرمى بود و مستى
بوسهاى كه بگرفتم از لعل او زندگى بود و هستى
در نگاه چشم زیباى او در صداى گرم و گیراى او
خفته راز دلربایى و افسونگرى
خندهاش ز دل مىبرد غم و مىسراید
آتشین نغمه عشق و شادى
مىدمد به تن جان تازه و میزداید
زنگ ناكامى و نامرادى
مىپرستم ز جانش كه جان مىكشد دامنم سوى او
دل ز مهرش نگیرم كه دل آشنا گشته با خوى او
چون كه باشد ز جان یارم بوستان و بهارم
كى پسندد در آزارم تا بود غمگسارم
جز به مهرش نبندم امید ز آنكه پیوند جان است
بىوجودش مرا زندگى اندوه جاودان است