احمد معینی زن بابا بد من
Ahmad Moeini Zanbaba Bad Man
غمی توی سینه دارم دلم داره می لرزه
گوش بده به قصه ی من به شنیدنش می ارزه
شما اگر یتیم توی خونه اتون بدونین
اگر دلش رو بشکنین عرش خدا می لرزه
زن بابای بد من آتیش زده به جونم
غم گلمو گرفته نمی تونم بخونم
غصه نخور خدا تقاصت رو ازش می گیره
به دردی مبتلا میشه دق میکنه و میمیره
چن سال پیش مادر مهربونم
مونس من همدم و همزبونم
رفت به دیار رفتگان خاموش
با اینکارش آتیش زده به جونم
رفت مادرم خونه رو تنها گذاشت
خدا مگه خبر ز حالم نداشت
فرشته ی خوبی ها رفت از خونه
دیو پلیدیها به جاش پا گذاشت
زن بابای بد من آتیش زده به جونم
غم گلمو گرفته نمی تونم بخونم
غصه نخور خدا تقاصت رو ازش می گیره
به دردی مبتلا میشه دق میکنه و میمیره
خواهر کوچولوی شیرین زبونم
یادگار مادر مهربونم
اون که مامان بوسه میزد به زلفاش
زن بابا آتیش میذاره رو دستاش
رفت مادرم خونه رو تنها گذاشت
خدا مگه خبر ز حالم نداشت
فرشته ی خوبیها رفت از خونه
دیو پلیدی ها به جاش پا گذاشت
زن بابای بد من آتیش زده به جونم
غم گلمو گرفته نمی تونم بخونم
غصه نخور خدا تقاصت رو ازش می گیره
به دردی مبتلا میشه دق میکنه و میمیره