علی سورنا جایی به اسم آزادی
Ali Sorena Jayi Be Esme Azadi
جایی به اسم آزادی با حس ناب آبادی
دور از دردسرهای پایین از فشار چکمه ی بالایی
از حس یه عقده ی محض فقر سفره ی مغز
از زمان جمله شدن اسیر نفرت نقطه شدن
دوری لرزش از تو صدام رفتن باروت از پوکه ها
دره تفنگ از سرجوخه ها قعر ستاره از سرشونه ها
از غم اجباری شدن از فرش هایی که قالی شدن
از بطری های باخبر ساحل که اسیر قایق خالی شدن
دور از عمرو تو زندان موندن تو مسیر پنهان روندن
با پز از غلط قرآن خوندن مذهبو نماد انسان موندن
فقر و غیر نون دیدن دنیارو بی باتوم دیدم
بی جنگ و ترس خون دیدم زنو به غیر پ….ستون دیدن
اسیرو کور و رئیس جمهورو کنار تورو فقرو پر پولو
جاده و چوب و شمالو جنوبو
کفن لباس مقروبو
بدون فقر دیدن دنیارو بدون مرز دیدن
آبو از ماهی ندزدیدن حکم اعدام رو نبریدن
جایی به اسم آزادی
اونجاس که میگی آزادی
معنی پروازو که بفهمی
فلجم که باشی وایسادی
هیچکس ازت بالا نی
قرار نی که بالا باشی
همین که رو پاهاتی یعنی آزادی چون وایسادی
جایی به اسم آزادی
اونجاس که میگی آزادی
معنی پروازو که بفهمی
فلجم که باشی وایسادی
هیچکس ازت بالا نی
قرار نی که بالا باشی
همین که رو پاهاتی یعنی آزادی چون وایسادی
کاش به جای گشنم
نمیگفتم که نخوردن خوبه
معلم به جا کشتن بده یه بار میگفت نکشتن خوبه
راهو میدیدم از هر طرفی
مین نبود تو هر چند قدمی
از دید من زمین مرتفعه
نمیشنیدم هیچ منبر ترمی
چیزی به اسم طاقت نبود
مزرعه اسیر آفت نبود
سرنوشت میلیون ها انسان
اسیر جرم و جنایت نبود
کافر قاتل مومن نبود
تو هیچ کلاسی مبسر نبود
شاکی نیود مشکل نبود
قاضی نبودو مجرم نبود
قافیه شروع یکی شدن بود
کل زمین سرزمین من بود
فقیر و غنی قوی و ضعبف
ته هر مصرع ردیف هم بود
دست سنگین آهنگر گاهی رفیق صورت گل بود
صدای آتش بس بلند تر از چند صد تا دوقول بود
جا یه خوبو بدو دعا و مکه
سعی کنم که وجدان باشم
جای گربه سگو و شغال و بره
سعی کنم که انسان باشم
قلب من مال تو این تنها یادگار من
این صدا این نفس
این بغض و انتظار من
جایی به اسم آزادی
اونجا که میگی آزادی
معنی پروازو که بفهمی
فلجم که باشی وایسادی
هیچکس ازت بالا نی
قرار نی که بالا باشی
همین که رو پاهاتی یعنی آزادی چون وایسادی
جایی به اسم آزادی
اونجا که میگی آزادی
معنی پروازو که بفهمی
فلجم که باشی وایسادی
هیچکس ازت بالا نی
قرار نی که بالا باشی
همین که رو پاهاتی یعنی آزادی چون وایسادی