علیرضا عصار روزی که نیست و دشت ها و بادگیرها
ترانه: رامین فاروقی
Alireza Assar Dashtha Va Badgirha
Lyric: Ramin Faroghi
هم قبیله عشق را از یاد برد
هم قبیله میوه ی باغ ازل را خورد
و چنین بود که گل ها همگی
پژمردند دشت ها ویران شد
عاشقان بر سر شاخه های ظلمت مردند
دشت ها مزرعه ها افسردند
شاخه های تشنه ی بی باران پژمردند
همه ی آنچه که ما کاشته بودیم افسوس
یک به یک دسته به دسته خوردند
یاد آن روز که عشق زیر باران پر آوا رویید
یاد آن روز که عشق فطر دیدار تو را می بویید
یاد آن روز که عشق آتشی در دل من برپا کرد
هرچه می خواست دلم در درون خود من پیدا کرد
و چنین بود که راز ازلی را گفتند سبزه ها گلگون شد
عاشقان بر سر شاخه های رویا افتند
باران در دل تشنه ی خاک راه پیدا میکرد
کاش روزی باران در شب خلوت
دشت شور بر پا میکرد
عشق را بر تن این باغچه روزی میکاشت
مرگ را منصرف از کشتن دنیا میکرد
و چنین بود که تاریکی شب را شستند
آسمان روشن شد عاشقان از دل این خاک دوباره گفتند