امین امینم اگه برمیگشتی
Amin Aminem Age Barmigashti
شایداگه برمیگشتی بازم میساختیم با هم
از او قصه های بلند مثه تاب مژت
چشام وصل میشدن به چشمای تو
بد واسم میکشیدی دور شو یه مداد پر رنگ
شاید اگه برمیگشتیم امشب و
اگر راه طولانی تر می رفتم
کلی حرف میزدیم
شاید که الان جای گوشی مثلاً با موهات ور می رفتم
شاید سر بوسات دعوا بود هرکی که اول
هیچ وقت نمیزاشتم بخندم
که اگه برمیگشتی روزای خوب منم برمیگشتن
شاید میشدم همون آدم قبل شم من
شاید الان بگم تا زنده ام مردی
شاید چند روز بعد عاشق بشم فوری
اینجوری شاید جون سالم به در بردیم
شاید بعداً یه جایی از این پازل به هم خوردیم
شاید الان بگم تا زنده ام مردی
شاید چند روز بعد عاشق بشم فوری
اینجوری شاید جون سالم به در بردیم
شاید بعداً یه جایی از این پازل
به هم خوردی منو بعضی از مواقع ترجیحم نبات
خندیدنم داره به اینکه رد میدم شبا به یادت
بعضی وقتا بد میشم خراب
در این خراب که دیگه همسایه هامون فهمیدن که کلاً
آخریه روز راحت میری میری با یکی بعد
فرقی نمیکنه دیگه مال کی هست
آروم آروم بشی یه بی احساس بی قلب
بشکنی جلوی چشمات هی تیکه های ریز تر
بگی دیگه نیستم هرچی بود توی اتاق کنیش حذف
نری سراغش هیچ وقت
شاید نیام سراغت هیچ وقت
شاید الان بگم تا زندم مردی
شاید چند روز بعد عاشق بشم فوری
اینجوریه شاید جون سالم به در بردیم
شاید بعدا یه جای از این پازل به هم خوردیم
شاید الان بگم تا زنده ام مردی
شاید چند روز بعد عاشق بشم فوری
اینجوری شاید جون سالم به در بردیم
شاید بعداً یه جایی از پازل به هم خورده