امیرعلی تو فکر میکردی
Amir Ali To Fekr Mikardi
میبوسمت میگی خداحافظ
این قصه از اینجا شروع میشه
من بغض کردم تو چشات خیسه
دست دوتامون داره رو میشه
تو سمت رویای خودت میری
میری و من چشام و میبندم
ما خواستیم از هم جدا باشیم
پس من چرا با گریه میخندم
میبینمت میری و لی میری نمیبینی
میبوسمت
از من ولی دستاتو میگیری
میبینمت میری و لی میری نمیبینی
میبوسمت
از من ولی دستاتو میگیری
چقدر تنهایی بده
بگو حال تو هم اینه
اگه این عشق کشته شه
پای تو هم گیره
قل داده بودم
به مرور زمان خوب شم
یکم انصاف داشته باش نزار خورد شم
ببین شاید الان بگی تقصیر ما نیست
این داستان عشقه تو تقویم تاریخ
ولی مگه میشه اینهمه خاطره رو کور کرد و
بعد نشت فقط فاتحش رو خوند
نه نمیتونم توی کتم نمیره
مگه میشه عشق یک شبه عقب بشینه
بدون خالیه جات تا که تو پرش کنی
واسه آدمی که تو یه عمر تو بتش بودی
من که هرکاری کردم نری یه وقت
نه نمیدونم چرا یهو زدی بهم
من عاشقتم اینو انکار نکن
مثل فیلمی که هیچ وقت اکران نشد
تو فکر میکردی بدون من
دلشوره از دنیای ما میره
اینجا یکی همدرد من میشه
اونجا یکی دستاتو میگیره