آرش آریا ای یار
Arash Arya Ey Yar
من که به جز عشق تو در خانه دل کس نبرم
با من دلخسته بمان ای که شدی بال و پرم
مهر تو افتاد ز همان لحظه دیدار به سرم
در تب عشقت زهمه عاشق دیوانه ترم
چشمه عشق تو عاشق بی ادعاست
قصه تقدیر من با تو چه زیباست
فارقم از هر غمی
چون کا تو را دارمت
تا ابد این دل شده.
وصله جانت
وصله جانت
حاضرم تاب کنم دل به نام تو
هر چه دارن ببخشم به پای تو
من امیدم به دستان گرم توست
از همین لحظه جان و قلبم باش
با نفست شد دگران آن همه بی خوابی من
چشم تو آخر ز دلم بود غم و بی تابی من
با تو پر از شوقم و هر لحظه تورا خواهم عزیز
گر تو نباشی به کنارم شوم آشوب و مریض
چشمه عشق تو این عاشق بی ادعاست
قصه تقدیر من با تو چه زیباست
فارقم از هر غمی چون که تورا دارمت
تا ابد این دلشده وصله جانت
وصله جانت
حاضرم تاب کنم دل به نام تو
هر چه دارن ببخشم به پای تو
من امیدم به دستان گرم توست
از همین لحظه جان و قلبم باش