آرمین ویکد پرتگاه
Armin Wicked Partgah
دوباره شده زمین سفید بر خلاف قلبا
دوباره یخ میزنه پلکا از دمای سرما
آرزو هام خاک شد شدن سرپناه بقام
این بالا وایستادم من بر فراز پرتگاه
وعده پشت وعده حاجی ما گوشمون از حرفا پره
میفهمی بتو کسی حواسش نیست حتی خودت
دیگه رفیقا واست آشتیاشون بدتر از دعوا شده
عقاب هم باید ریسک کنه تا بتونه پر وا کنه
کل اینجا شهر هرته
میکنه صدامو قبضه حیف که
فرق منو تو فرق قید
تعریفاشون به قصد هیته
میریزه همه چی آسون
واسه تو رپ واسم یه دارو
بی قانون میزاره قانون
برفا میباره آروم
هه گرگای بره نما
تو سیاست غرقه جهان
جلاد دور کله تناب
می ندازه وقتی حرفه دراد
دزدی هست لقه تلاش
همین کافیه ختم کلام
ختم کلام
نوشتم یه ورسو بی روح
بگو خب چیه دلخوشیمون
دستم شده سر و بی جون
میتونی اینو حس کنی توم
حرفاشونم دکوری بود
از دل بکنم این ذهنو بیرون
سعی میکنم بسازمش
یه روز خوب یه روز خوب
اتاقام پر ته سیگارن
برگ غم رو تقویما رفت
دور بشن دیگه نزدیکامم
نداره خب فرقی واسم
اهلیا میخوان وحشی باشن
خوب میشه هر دردی با رپ
باید با هر ضربی پاشم
نمونده دیگه حرفی واسم
توی یه خونه کوچیک پشت در یه جایی عجیب
یه نفر نشسته اونجا توی هوای باریدنی
یه پسر امیداور خوشی رو تو هیچ قابی ندید
داره مینویسه حرفاشو واسه مردم با زیرزمین
اینجا کوچه ها از دل مردم خب خیلی تنگ ترن
تو خونه شصت متری که خیلی وقته شکسته پنجرش
یه باغچه خشک و یه حیاط پنج در پنج
تحمل حیات سخته دور نمیشم از هدف
همه تو فکر اینجا خنده نیست تو صورت مردم شهر
بگوخب اینا کار کیه اون که گوششنوا بود کر شده بد
شهرو به دست گرفتن آدمای سرخوش پست
از تو به من چیزی نمیرسه دیگه واقعا وضع شده بد
نوشتم دو ورسو بی روح
بگو خب چیه دلخوشیمون
دستم شده سر و بی جون
میتونی اینو حس کنی توم
حرفاشونم دکوری بود
از دل بکنم این ذهنو بیرون
سعی میکنم بسازمش
یه روز خوب یه روز خوب
نوشتم دو درسو بی روح
بگو خب چیه دلخوشیمون
دستم شده سر و بیجون
میتونی اینو حس کنی توم
حرفاشونم دکوری بود
از دل بکنم ذهنو بیرون
سعی میکنم بسازمش
یه روز خوب و یه روز خوب
باس حرفاتو به کی بگی تهران مایل به تیرگی
مردم دنبال نفع خودشون یکی یکی به زیر تیغ
دل جوونم نمیشه پیر نمیدونی به کی رفیق بگی
میمونم سرپا حتی از آسمونم بریزه تیر
سرم پر شده از
فکرا و هلهله بد
همه چی عجیبه
ندارم من فسفر مغز
زمونه زده مشتو به من
زبون نه ولی مخ پر حرف
مونده یه قلم و کاغذ
میگیرم من حقمو با رپ
ناراحت میشیم اگه همو خوشحال ببینیم
میرسه روزی که همه توی رویا بمیریم
یه روز که همه کنار خدا بشینیم
نمیتونیم ترکش کنیم چون ما معتاد اینیم