عطا میرمعصومی برگ
Ata Mirmasumi Barg
وقتی که برگی رو زمین میفته
حس می کنم گریه بی صداشو
حس می کنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه هاشو
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
وقتی با چشمام می بینم که یک برگ
سیلی بیجا می خوره از تگرگ
پا میذاره خزون به باغ دلم
باز کلاغا سر میدن آواز مرگ
یخ می زنه تو سینه قلب خونم
آخه من از تبار این خزونم
یخ می زنه تو سینه قلب خونم
آخه من از تبار این خزونم
وقتی که پرپر میشه گل تو گلدون
خالیه از کبوترا آسمون
حباب بغضم تو گلو می شکنه
ابر چشام دوباره میشه بارون
وقتی که پرپر میشه گل تو گلدون
خالیه از کبوترا آسمون
حباب بغضم تو گلو می شکنه
ابر چشام دوباره میشه بارون
کبوتر دلم به فکر کوچه
برای من زندگی سرد و پوچه
وقتی که برگی رو زمین میفته
حس می کنم گریه بی صداشو
حس می کنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه ها شو
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
برای من زندگی سرد و پوچه
وقتی که برگی رو زمین میفته
حس می کنم گریه بی صداشو
حس می کنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه ها شو
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم