بابک رادمنش بهار آمد
Babak Radmanesh Bahar Amad
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی بر کن نهال دشمنی بر کن
که رنج بیشمار آرد
نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد
بهار آمد بهار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد
نسیم خوش عطر سبزه زار
به هر شهر و دیار آمد
بهار آمد بهار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد
در این فصل جان فزا ای دل ناله کمتر کن
در باده ی عرفان عشق باور کن
طراوت بین در شکوفه ها شبنم گل ها
با نم نم باران یاد یاور کن
بهار آمد بهار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد
گل و گلشن جلوه ها دارد
به دل شوق زندگی آرد
عطر گل پیچیده در باغ و بستان ها
بلبل به چمن غزال خوان شد
که هنگام عهد و پیمان شد
بلبل به چمن غزال خوان شد
که هنگام عهد و پیمان شد
بهار آمد بهار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد
سوی محبوبش عاشق عمری در انتظار آمد
سوی محبوبش عاشق عمری در انتظار آمد
به سوی گل به سوی گل
بلبل دلداده بی قرار آمد
بهار آمد بهار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد
به دشت و صحرا گل ببار آمد