عدالت تنهایی
Edalat Tanhae
تنهام مثل رفتگری که شبش صبح نمیشه
غرور درونم حرفامو رک نمیگه
تنهایی آرزوهامون کشته دیگه
شدم کارگری که به پسرش قول نمیده
خودمم دارم تو خودم تنها میشم
امروز و رنگ میزنم شده فردا بیرنگ
وقتی خودم تو خلوتم زجه میزد سکوتش بهم میگفت نترس فردایی هست
دردا بی رحم شدن حرفا بیربط تنهایی غم گاهی خودم از خودم
درمیرمو میگم چرا به همه چی شک داری
مرد تنهایی شده عادت برام نداره فرقی منم
الان دارم تردید شدم یه جوون لای ریشه های سایه های تشفیش
همه چی بوده مبهم پردرد گم تر
میوفته یاد خاطره هام تو خلصه توی اون لحظه
تنها شدم شدم خسته تر از آدمای شهرم همشونم پرتن
همه چی شد سردتر
منم تک و تنها بودم تو این جنگل
پاکت سیگار خالی شد نخ به نخ کشیدیم روزامون تاریک شد رنگ شب
آرزوعامون داغون شد سریع تبدیل به بیماری طاعون شد
عجیب توی این قایق تنها ندارم پارو فقط واسه یکی جابود
که اونم جا موند دردامونم نداره دارو
واسه خوردن توی این دل بغض هست برای کشتن ای بابا
یادم رفت یادم اومد خیلی وقته منم مردم
ساعت تیک تیک میزنه درگوشم منم خب تنهام لب همین پنجره ام
ملودی صدای گیتارمه آروم که میخوابه صدای ریتم توی حنجره ام
شادیا خوابیدن توی این سمفونی
تو اوج جوونیا زیاد شده مرگ و میر رفیقا زیادشده
الان دیگه فیکشون اگه پول داری باید دور خودت جمع کنی