فرشاد نیست
Farshad Nist
فردا هم مثِ امروز از بین می ره
من اون بچم که فرمون دوچرخشو
خیلی وقته ول کرده دست ول می ره
گاهی داد می زنه و سرکش میشه
خودمو کوبیدم ولی از نو نساختم
همه رو بردم و از خودم باختم
چه قمارِ سختی بود،چه دنیای کجی بود
اینکه چرا تنهایی چه سواله بدی بود
گندش بزنن که واسه ی شادی باید خودت یه طرف باشی فهمت یه طرف
تاب نمیارم اصن نمیره به کَتم اینکه بیان و بزنن رو من اِتیکتِ نفهم
من یه خفاشم اهلِ تک پری
دور از عکس و رقص و طرح و نقشِ دست جمعی
من توو روشنیِ مصنوعیِ روز شما گُم می شم
همونطوری که شما توو تاریکیِ من
من گم شدم یه طوری توو خودم رفتم
که ندارم سرنخ از مسیرِ برگشت
رابطه ی صمیمیِ من و دلهره
صدایِ منو میاره از توو هدفونت
طوفان شکسته بید مجنون
بازیگرِ جادوگرِ حیله گر کو
باید خیره بشم به کدوم روزنه
وقتی کورسوی هر نوری میشه محکوم
طوفان شکسته بید مجنون
بازیگرِ جادوگرِ حیله گر کو
باید خیره بشم به کدوم روزنه
وقتی کورسوی هر نوری میشه محکوم
امید و آرزو و رویارو
همه دلخوشی های کل دنیارو
همه دیوونه هارو همه خُل هارو
من همشونُ با همدیگه اینجا می خوام
حس لذت بخشِ آزادیُ
بوی گل پرِ روی باقالیُ
پر کردنِ هرچی جاخالیُ
من،همشونو اینجا می خوام
دیدم جیره خورای ارشادِ درنده
الهام سیاهِ چادرِ چرخنده
چشای لعنتیِ من باز بودن همیشه
حالا هر چی که ندیدمُ اینجا میخوام
داد زدنِ عقیده بی ترس و واهمه بی جنگ و حادثه بی هر مقایسه
حقیقتُ شنیدن توو هر مصاحبه
من همشونُ اینجا میخوام
از ما که گذشت،فردای روشن
شاید بیاد واسه فردهای روشن
اونا اینطوری ازم یاد میکنن
میگن هر چی که اینجا نبود اینجا میخواست
طوفان شکسته بید مجنون
بازیگرِ جادوگرِ حیله گر کو
باید خیره بشم به کدوم روزنه
وقتی کورسوی هر نوری میشه محکوم
طوفان شکسته بید مجنون
بازیگرِ جادوگرِ حیله گر کو
باید خیره بشم به کدوم روزنه
وقتی کورسوی هر نوری میشه محکوم
چقد دلها مردن توو دلِ این کلبه ی افسرده
من از آمارایی که تو میدی سر در نمی آرم
تنها چیزی که می بینم اینه،یه گربه ی پژمرده
تلخ زیاد،قند میخواد،
بخاری نداریم چرا برف می آد؟
رنج می آد،حرف می زاد
خودتُ به کوری زدی اشک می آد
راه طولانیِ منم پا برهنم
ولی مغرورم نمی گم کفش می خوام
زخم زیاد،داره خون می چکه
نمی گم خونِ منو بند بیار
بذا پشت من ردم بمونه
بذا پشت سریم،از من بدونه
وقتی روشنیِ روزا اِنقد مبرهنِ
بذا واست یکمی ام از شب بخونه
با مدادِ شکسته ی من بِکشه
دلیلشو صاحبای آبرنگ بدونه
بذا کل وجودِ منِ لعنتی رو
خلاصه شده توو همین آهنگ بدونه
شیشه شکسته از سنگ بخونه
از آقای هفت رنگ بخونه
بذا پشت من ردم بمونه
بذا پشت سریم از من بدونه