فرواگ هستی
Farvaag Hasti
چشم بر هم مینهم هستی دو سو دارد
نیمی از آن در من است و نیم از آن بر من
نیمه ی در من بهارانی پر از باغ است و آفاقی پر از باران
نیمه بر من زبان چاک چاک خاک و چشمان کویر کور تبداران
چشم بر هم مینهم ٬ هستی چراغانیست
روشن اندر روشن و آفاق در اشراق
می گشایم چشم می بینم چه زهر آگین و ظلمانیست .
آنکه این دشواره پاسخ گوید آیا کیست ؟
در کدامین سوی باید زیست ؟
در کدامین سوی باید زیست ؟
چشم بر هم مینهم هستی دو سو دارد
نیمی از آن در من است و نیم از آن بر من
نیمه ی در من بهارانی پر از باغ است و آفاقی پر از باران
نیمه بر من زبان چاک چاک خاک و چشمان کویر کور تبداران
چشم بر هم مینهم ٬ هستی چراغانیست
روشن اندر روشن و آفاق در اشراق
می گشایم چشم می بینم چه زهر آگین و ظلمانیست .
آنکه این دشواره پاسخ گوید آیا کیست ؟
در کدامین سوی باید زیست ؟
در کدامین سوی باید زیست ؟
در ظلام ظالم بر من ؟
یا در آن آفاق پر اشراق روشن در من ؟