حمید صفت نگو شهید
Hamid Sefat Nagoo Shahid
نگو شهید بگو قوی ترین مرد رو زمین
نگو شهید بگو جاودانه ترین
اونا جاودانه ترینن
اونا میراث دارای رو زمینن
نگو شهید نگو شهید نگو شاید شبیه با سوپرمنو بتمن نیستن
ولی این داستانای خیالی رو چیدن حقیقت کسی باور نمی کرد
ولی این در معیشت شولای خاک ریزاست
میدونی راحت نبود چون اون خاک دل پاک میخواس
صدای بچه ها صدای نعره ها
صدای رفیقا پشت این سنگرا
شبای مخوف عملیات هرکی با هرچی
هدفی داشت اشکی خدافظی تو بغل رفیقا
رفیق امشبو با همیم پیش خدا بودی سفارش مارم بدین
تو قیمتی پسر حدر خودتو بدون تو میری پیش ازما بهترون
قدر خودتو بدون بعضیا اینقد از این زمین دلگیرن
که اون جوری میخوان برن که راحتن
جوری که کسی نفهمه که این تیکه ها مال یه آدمن
آدمی که بی خدافظی میرفت
آدمی که اینقد خوشحاله که انگار عروسیه
انگار نه انگار که آسمون تو حالت کبودیه
نگو شهید بگو قوی ترین مرد رو زمین
نگو شهید بگو جاودانه ترین
همه گذشتو رفت حالا یادگاری ها مونده
از لباس خاکی ها تا نامه ها از عکس شهدا تا خاطراتشون
از نفس شهدا حالا رفیقاشون ها آره حالا رفیقاشون
آه آره حالا رفیقاشون
با ستن مرد با لبسای آسایشگاه
پشت بالشتا سنگر میگیره
عرصرو پِسَ تنگ تر میبینه
به یاد رزمایش ها گلو سخت تر میگیره
از خش خش نفس دردم میگیره
سرزنش ها میکنه خودش رو
تو لیاقت نداشتی پاهامو گرفی
که سرباز پیاده نظامت نباشم
خدا رفیقام کوشن من تو این شهر شلوغ
بچه ها کوشن خدایا من اینجا غریبم
نه اونا مثل من مثل اونا بیتو ندیدم
جلو احوامو خیالم زعیفم
تو فکر گذشته ها من بیشترم من مال یجا دیگه ام
مال دها سال قبل نمیشه منو جای بدن میگن
تنها باش مرد تنها باش مرد
خدایا ببین با منٌت قرصو آمپول میزنن
به گنج قارونن نمیدم یادگاری هامو
مگه اینا جونای پرپرشده رو ندیدن
ندیدن به خدا این نیست راه شهدا
به مولا این نیست اهداف شهدا
اونا به گردن ما خیلی حق داشتن حق نیست
حالا بگو شهید بگو بگو شهید