کیان راد مسافر
Kian Raad Mosafer
همه دعوتش کرده بودن بیاد
همونا که تشنه به خون شدن
نه تنها فقط مادرش فاطمه
زمین و زمان روضه خونش شدن
همون که خدای وفاداریه
اسیر غم بی وفایی شده
شهادت میده خاک این سرزمین
که اربابمون کربلایی شده
پیچیده صدایی تو گوش جرس
میادش صدا پای یک قافله
همه آفرینش به قربون اون
که جونم به پاش خیلی ناقابله
یه دختر رو دوش عمو جونشه
که خیلی عمو جون هوا خواهشه
حسابی حواسش بهش هست یه وقت
نیفته رو خاکا و زخمی بشه
میون حصار همه محرما
یه بانوی میخواد پا بزاره زمین
جلو محملش اون که زانو زده
کی هستش به جز شیره ام البنین
تا وقتی ابولفضل تو این غافله است
نمی آد کسی غصه دور و ورش
یه شش ماهه هم هست دعا میکنه
خدا حفظ کنه واسه ی مادرش
اقامون برا اسم این سرزمین
از اینو از اون میکنه پرس و جو
تا میفهمه اینجا خود کربلاست
دل بیقرارش میشه زیر و رو
توی چشماش یه جورایی پیدا میشه
یه نوع اضطراب و یه نوع دلهره
میفهمه که اینجا همون جاییه
که زینب رو خاکا زمین میخوره
همون جاس که زهرا بهش وعده داد
همون جایی که میشه تنش بی نفر
همون جاس که پیش چش خواهرش
سرش رو جدا میکنن از بدن
حسین جان حسین جان حسین جان حسین
حسین جان حسین جان حسین جان حسین