مجيد اكبري دلبر جان
Majid Akbari Delbar Jaan
دوتا شات قهوه ریختم
یکی واسه خودم یکی واسه تو
که نیستی ولی حست اینجاست
پک به سیگار میزنم و با خودم فکر میکنم
همیشه که نباید بهش رسید و دستشو گرفت و قدم زد
بعضی وقتا هم باید فاصله باشه
واسه گریه کردن واسه اروم شدن
همیشه که نمیشه بارون بیادو
زیربارون چتر و گرمای عشق رو حس کرد
بابا اصلا من میگم بعضی وقتا باید
زمستون باشه و سرد
از پشت پنجره به بیرون نگاه کرد و حسرت خورد
مگه نه دلبر جان
میخوام بهت بگم
من قد پدر و مادرت که نه
اما قد اون سرسره بلندا بود که چندسال پیشا تو پارکا میزاشتن
ک بچگیامون فکر میکردیم خیلی بلنده
قد همونا دوست داشتم دوست دارم
با اینکه نزدیکی دلم تنگ میشه برات
با اینکه فقط تو این چندسال چندبار شد
که یه دل سیر از کنارت بودن و
بغل کردن و نگاه کردن و بوسیدنت لذت بردم
باهمه ی اینا و قد همه ی روزایی ک
راره نباشی قراره دوستم نداشته باشی
هستمو و دوست دارم دوست دارم