مهران جباری تو که نیستی
Mehran Jabbari To Ke Nisti
هنوزم جای انگشتات روی برگای گلدونه
گلی که تویه این خونه همیشه تازه میمونه
هنوزم عکس دیدارت توو قاب سرد چشمامه
تو که نیستی صدای تو مثل یه سایه همرامه
هنوزم کوه تنهایی کمی همی میخونه
دل خوش باورم انگار تورو برگشته میدونه
برای دفتر شعرم کلام تازه بودی
تو برای اوج آغازم یه هم آوازه بودی تو
ولی افسوس که این احساس فقط از دیده من بود
نفهمیدم که دست دوست سلاح تیز دشمن بود
هنوزم کوه تنهایی کمی همی میخونه دل
خوش باورم انگار تورو برگشته میدونه
تو که نیستی دل من مثل گلای پر پره
تو که نیستی همه جا گریه با من همسفره
تو که نیستی با دلم تک و تنها میشینم
چشمای قشنگ تو جای ابر و میبینم
هی میخوام دست ببرم ابر هایرو پاره کنم
تا سحر نگات کنم غمامو چاره کنم
تو که نیستی خونمون مثل یه قاب خالیه
هنوزم جای پاهات روی گلای قالیه
بازم شب اومد منتظرت نشستم
بازم سحر شد دیده هنوز نبستم
بازم شب اومد منتظرت نشستم
بازم سحر شد دیده هنوز نبستم
من یه عمره چشم به راهم
چشم به راه اون نگاهم
تو بیا با اون نجابت تا کنم گرم گناهم
تو از طلوع صبحی شعر التماسم