مهریار سال رپ
Mehryar Sale Rap
خوب گوش کن...
حرفهای نگفته دلمو.
دنیای رپ دنیای عجیبیه
میدونم کسی از شهرت و قدرت بدش نمیاد
ولی تا کی میخوایم خنجر به دست لبخند به صورت داشته باشیم؟
کشور رپ و ما باید باهم بسازیم
ساعتا میگذره و ادما باحرکت ساعت نفس میکشن
و عاقبت هدفاتو باید واسه ادامه راهت به دوش بکشی اما
بازم زمین میزنت موج وحشی امواج
انگشتی که گاها اشاره میکنه به فردا
تا پدری که محاله گوش بده به حرفات
آسمونی که میباره ازش همیشه سنگ و
کشوری که توش همیشه بیداد جنگ و
بازم بیدار مرد و بازم بیگانه هست
و آدمایی که گفتن به من ی بیمار پست
آخر این جاده ی من بسته و دیواره نههه؟!
من ی پیرمرد امروزی بیست ساله ام...!
توی دنیای من همه جاش صدای جنگ جنگ
و از عشق فقط مونده شمعایی کمرنگ
عطر باروت و خون اسلحه صدای بنگ بنگ
و داشی های عوضی همیشه چند رنگ و
هرقدر با من و کلمه باشی تو...
با خودت میگی چرا یهو داشی لاشی شد...!
اینا رسمه راهه رهسپار دیار غربتیم ماها اندیشه عذرتیم
ماها در پی خدمتیم یا تیشه قدرتیم
یا دنبال فرصتیم یا درگیر منتیم
بگین برسرسردرصدسردار پای اشعارم افکارم
سردم دار من بازهم بالام دست بردارمن بازهم بالام
داشت پایه کاره از اول رو سرماسرماست
داشت راه و داره از اول تو سبک ما دعواست
داشت سابقه داره دلش سنگه اما یه دریاست
داشت راه و داره از اول تو سبک ما دعواست
ماهامیشکنیم باز داش
ماهامیشنویم بازخواست
از ماست دادا اینوهم میدونیم برماست
توام شکه میشی میبینی قلم دست منه نه
پاتوجایی گذاشتی ک ب رسمه منه مرد
احترام بذار ب تقدس قلم
کلمات رو ورق تنفس منن
یه لیوان اب طلوع خورشید پشت کوه
رپ ومیسازیمو باز وایسادیم پشت
ب نور وشب زنده داری وخواب صبح زود
حرم افکار روکاغذ مث شعله بود
مامیخونیمو میجنگیم واسه رپ لعنتی
اینوهم میگیم یه وقت ب تخت لم ندیم
چقد حس میکنی عین مایی ابتکار تازه داریم
تازه کاریم تازه داریم میریم بالا
قلم مسئول درد منه دسته منه اشعا
ر قدرت و سطح منه تادیروز ماله تو
هه امروز ماله منه