میلاد بابایی و عارف تشکری خواب دیدم
ترانه: فرجام خیراللهی
موزیک: میلاد بابایی
تنظیم: ایمان تیموریان
Milad Babaei Khab Didam (Ft Aref Tashakori)
Lyric: Farjam Kheyrollahi
Music: Milad Babaei
Arrangement: Iman Teymourian
خواب دیدم که گریه می کردم
خانه ام زیر سیل پنهان بود
خواب دیدم که خانه ات آباد
خواب دیدم که فصل بوران بود
دست در دست باد می رفتی
رد پات روی برف می خوابید
دختری شبیه تو در من بغض
را پشت بغض می زایید خیس
کردم تمام خوابم را ترس من
روی تخت می ریزد با تمام
قوا برم گردان اشک یک مرد
سخت می ریزد جسم من
دور خانه می چرخد جسم
من درد را به خود دیده روی
تختی که تو نخوابیدی روح
من روب دوشامبر پوشیده
طول و عرض اتاق ، تنهایی
هضم کن عمقِ این صبوری
را در خودم دست و پا زدن
کافیست قطع کن دست و
پای دوری را داغ بستی به
زخم چرکینم روزهایم عفونتی
شده است روزها را شمرده ام ،
جا نیست در اتاقی که خط
خطی شده است یک نفر
بین ما دو تا مانده با تو
حتی تعاملش خوب است
زیر پا می کشی که می افتم
تا تو باشی تعادلش خوب
است خواب دیدم که ریسه
می رفتی خنده ات را میان
بازوهاش تار تار گلوی من
لرزید عشق من دست رفته
در موهاش غرق کمبود های
احساسی زندگی در جنون
نیازم شد کفر یعنی تمام
یومیه ها اسم تو مهر جا
نمازم شد پنجره در اسارت
دیوار پرده پوشانده هر نمایی
را چشم را به دور می دوزم
تا ببینم که تو کجایی را در
خیابان کسی شبیهت نیست
شهر شهر رو به ویرانیست
برخلاف هواشناسی ها باز
هم هوا که بارانیست یک نفر
بین ما دو تا مانده دستهایت
به او پرس شده است چشم
را به هیچ می دوزم چشمهایی
که ملتمس شده است پشت
کردی به من که رو بودم حق
من هرچه غیر این درد است
یک نفر قاب از تو دزدیده یک
نفر که عجیب نامرد است
خواب دیدم که خودکشی کردم
وسط انفجار یک رویا برد حتی
به من نمی چسبید توی تعبیر
ابن سیرین ها ماه من پشت
ابر پنهان است ماه من سمت
برکه ات برگرد خواب دیدم
سفید پوشیدی خواب دیدم
که در هوایی سرد ؛ چار چوبِ
مرا تکان داده ست رقص تو
روی سنگ مرمر ها در عروسیِ
مختلط با تو چشم بستم به
روی دختر ها ماهیِ در گریز ! ،
مغلوبم سهم قلاب من نخواهی
شد زندگی در تن تو می لولد
حیف مرداب من نخواهی شد
قفل کردی تمام درها را حبس
در جعبه های تو خالی از اتاقی
به قهقرا رفتن غرق در سالهای
خشکسالی شانه ام زیر درد
می ریزد شب به دیوار خانه
تابش داشت سرد بودی و
سوز می آمد کوه بعد برف
ریزش داشت روز - مَرگی ام
مداوم شد بس که روزگار
من گند است مثل شمع
قاتل خودم هستم زندگی
تا به فوت تو بند است من
به دنیا آمدم در این برزخ
گرچه دنیا به من نمی آمد
از ته چهره ات نمایان بود
به تو عاشق شدن نمی آمد
در کنار کسی قدم هایت
در کنار خودم نمی مانم
خواب دیدم سفید پوشیدم
لای سدر و کفن بپیچانم
بین این درد های اجباری
از تو حتی رها شدن سخت
است آسمان هم سیاه
می بارد بس که صاحب
عزا شدن سخت است
شیشه ای که از عطر تو
خالیست مانده آیینه ی
دقم باشد کاش در حد و
قد ویرانیم عشق من سیر
عاشقم باشد مانده ام زیر
دِین آغوشم بغض هایم به
نا کجا رفته مردی ام در اضافه ها
مانده مردِ تاریخ انقضا رفته
در کنار کسی قدم هایت
کوچه ها را کرایه می کردی
روی تختم به فکر تشریحم
بدنم را لایه لایه می کردی
یک نفر قاب از تو دزدیده
یک نفر با نقاب می رقصد
دست در پیچ تند موهایت
لای این پیچ و تاب می رقصد
من که طفل درون تو بودم
عشق نه ماهه ی مرا کشتی ؟
من که مرد جنون تو بودم
عشق نه ماهه ی مرا کشتی ؟
قصد کردی کنار یک نطفه سقط
را در تنت بخوابانی در رگ و
ریشه های من دختر عشق
کردی که سم بپاشانی ؟
خواب دیدم که مرگ نزدیک
است وقت وقت مرثیه سازیست
با تمام دلم که در خاکم قبر
من مستطیل دلبازیست
با تمامت بشین تماشا کن
حال های رو به موتم را
خواب دیدم که گریه می کردم
روز و ماه زمان فوتم را