محمد موسوی تلخ و شیرین
Mohammad Mousavi Talkh o Shirin
تو بالمو گرفتی آخه که چی بشه
فکر کردی اگه بالمو بگیری دیگه نای پر زدن ندارم
پس نگاه کن خوب نگاه کن ببین تو اوج
چطوری از بالا نگات میکنم
به یاد اون روزای تلخ با تو بودن
به یاد اون شبای سیاه نارو خوردن
قسم به چشمای خیسو اشک آلودم
قسم به روزی ک خون دل خوردم
من نمیگذرم ازت نه نمیگذرم ازت
بخاطر جسمو باطن سیاهو هرزت
من بلند شدم ببین رو پاهام استوارم
مثل کوه دماوند کهن ولی ایستادم
افتادم تو مسیر درست و قدم بر میدارم
میرم به سمت جلو یه وقت فک نکنی بال ندارم
بعد رفتنت خدا در تازه ای پیش روم باز کرد
فهمیدم که با شکست تازه میشی یه مرد
انقدی مرد میشم ک فقط سازنده باشم
نه اینکه مثل تو زندگی از هم بپاشم
من دیگه فهمیدم عشق فقط خلاصه میشه
توی اسم خدا و توو وجودو رگو ریشه
آخه عشق چیه عاشق کیه معشوق کجاست
شیرینو فرهاد بودن فقط واسه قصه ها
آخه عشق چیه عاشق چیه معشوق کجاست
شیرینو فرهاد بودن فقط واسه قصه ها
ن نمیگذرم ازت