مجتبی اس اچ خواب دیدم مرده ام
موزیک: مجتبی اس اچ
تنظیم: حسن بابامحمودی
میکس و مسترینگ: حسن بابامحمودی
Mojtaba SH Khaab Didam Mordeam
Music: Mojtaba SH
Arrangement: Hasan Babamahmoudi
Mix And Mastering: Hasan Babamahmoudi
خواب بودم خواب دیدم مرده ام
بی نهایت خسته و افسرده ام
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
آمدند از راه نــزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو دین تو چیست
آن یکی فریاد زد رب تو کیست
گرچه پرسشها به ظاهر ساده بود
لرزه بر اندام من افتاده بود
از سکوتم ان دو گشته خشمگین
رفت بالا گرزهای آتشین
قبر من پر گشته بود از نار و دود
بار دیگر با غضب پرسش نمود
ای گنه کار سیه دل بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر
نامهای خوبشان از یاد رفت
وای سعی و زحمتم بر باد رفت
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد
بار دیگر بر سرم فریاد کرد
در میان عمر خود کن جستجوی
کارهای نیک و زشتت را بگوی
هرچه میکردم به اعمالم نگاه
کوله بارم بود مملو از گناه
چاره ای جز لب فرو بستن نبود
گرز آتش بر سرم آمد فرود
چون ملائک ناامید از من شدن
حرف آخر را چنین با من زدن
عمر خودت را ای جوان کردی تباه
نامه اعمال تو باشد سیاه
ما که ماموران حق و داوریم
پس تو را سوی جهنم میبریم
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود
ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان
دیگران چون نجم و او چون کهکشان
چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب آدم می زدود
بر سرش دستار سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
کی به زیبائی او گل میرسید
پیش او یوسف خجالت میکشید
دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده اینجا حسین فاطمه
صاحب روز قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد
گشتم از خود بی خود از بوی حسین
من کجا و دیدن روی حسین
گفت آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را
این که اینجا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده
مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد
بار ها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است
سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است
اسم من راز و نیازش بوده است
تربتم مهر و نمازش بوده است
پرچم من را به دوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دودید
بهر عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده سقای من
اقتدا بر خواهرم زینب نمود
گاه می شد صورتش بهرم کبود
تا که دنیا بوده از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده
قلب او از حب ما لبریز بود
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود
با ادب در مجلس ما مینشست
قلب او با روضه ی من میشکست
حرمت من را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت
اشک او با نام من میشد روان
گریه در روضه نمیدادش امان
بارها لعن امیه کرده است
خویش را نذر رقیه کرده است
گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا می برم
هر چه باشد او برایم بنده است
او بسوزد صاحبش شرمنده است
در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی اعدا شود
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد
قلب او بوی محبت میدهد
سختی جان کندن و حول جواب
بس بود بهرش به عنوان عقاب
در قیامت عطر بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم