نیکرام خیال کردی
Nikram Khiyal Kardi
خیال کردی؛ بی تو کارم تمومه
خیال کردی؛ بی تو مرگ آرزومه
خیال کردی؛ بی تو این زندگانی
تو چون رفتی، بی تو بر من حرومه
بی تو برمن حرومه
خیال کردی
خیال کردی
خیال کردی بی تو کارم تمومه
خیال کردی بی تو مرگ آرزومه
خیالکردی بی تو این زندگانی
تو چون رفتی بی تو بر من حرومه
خیال کردی
خیال کردی
خیال کردی، آخرین شعر هستی
برای من، تا که هستم تو هستی
خیال کردی، رفتی و با جدایی
غرورم را زیر پایت شکستی
خیال کردی
خیال کردی
به مرز جنونم کشاندی و رفتی
غمم را ز چشمم نخواندی و رفتی
من آن صید خسته، تو صیاد غافل
چو دیدی اسیرم؛ نماندی و رفتی
نه از پا نشستم، نه در خود شکستم
بیا تا ببینی، که من زنده هستم
خیال کردی؛ بی تو کارم تمومه
خیال کردی؛ بی تو مرگ آرزومه
خیال کردی؛ بی تو این زندگانی
تو چون رفتی، بی تو بر من حرومه
خیال کردی
خیال کردی
نباشد به قلبم، امید محالت
نمانده به جانم، نیاز وصالت
نمیخواهم اصلا بدانم کجایی
دلم بسته ره را بسوی خیالت
نه از پا نشستم، نه در خود شکستم
بیا تا ببینی، که من زنده هستم
خیال کردی؛ بی تو کارم تمومه
خیال کردی؛ بی تو مرگ آرزومه
خیال کردی؛ بی تو این زندگانی
تو چون رفتی، بی تو بر من حرومه
خیال کردی
خیال کردی
خیال کردی
خیال کردی
خیال کردی
خیال کردی
خیال کردی
خیال کردی