اوهام خودکشی
O H A M Khodkoshi
۲۶ سال منتظر این لحظه ۲۶ سال
نفرت ۲۶ سال انتظار
میفهمی ۲۶ سال
خرابه حالم من انتظار کنار این طناب دارم
تلخ مثل حال این اولیا دم غرق لای خاک این فوبیای غم
من ازل آغاز نون پایان ش رو دیدم
دمار دردی که داد تابانشو ریم
جنگ بین من و تو بوده زل بزن
تو صورتم خیلی وقته که باخته
رنگ بو بکش منو بوی کثافت میدم یالا جون بکن
بپرس چرا ترسیدم بکش منو من بوی طرد میدم
من حاصل یقین شک و تردید م یه تصویر
بی صدا یه صدا بی تصویرم
من آزادی حبس پشت زنجیرم
مجبور رنج رنجور رنجیدم منهای
مبهوت مبحوس جمع میشم
تو کی هستی چی میخوای از جونم ها
یه نگاه به خودت بکن حالم ازت داره به هم میخوره
هرچی داشتی باختی همه بازیو
تو همیشه یه بازنده بودی
من... من تیر ترکش تباه تنهاییاتم
هق هق هولناک این حرص تو گلوت
ترکه ترک دل تنگه روحتم
خمار نعشگیه این حبس هپروت
من نای فرجام عشق کنجه قلبتم
مرگ خوابیده پشت این همه امید
دلیل درگیری و حکم قتلتم بعد داغ نرسیدن پشت
این همه دوید من همونم که شباشو باغم خودخوری می کرد
با قلم و ورقش هرشب خودکشی میکرد همون که رویاهاش
رو می برید هر شب سر میرفت و نمیرسید بازم هی از اول
همون که لای تنهایی هر شب مرگ تو دیدم
نقاش نبودم ولی قشنگ زجر می کشیدم
من ته ترسیم که دیگه در نمیرم ازت
می خوام بکشمت می خوام سر بگیرم ازت
تو حاصل یه ترسی ترس از دست دادن
ترس از باختن ترس نبودن
بیست و چند سال که داری از این
ترس میمیری بیست و چند ساله
که حالم ازت بهم میخوره بیست و چند سال
که دیگه نمیخوامت بیست و چند ساله
بیست و چند ساله تو صورت جرأت مرده
بیست و چند سال که هر شب خوردت عقده
بیست و چند ساله همیشه که سهمته باخت
بیست و چند سال هر کثافتی دستت انداخت
با زبونشون همیشه بهت میزدن نیش
دوست و رفیق و آشنا خونواده و خویش
این همه رفتی و سهت نرسیدن بود
به خودت بگو تو وجودت مگه چی کم بود بگیر
بکشش تمومش کن این موجوده حقیرو
متولد کن دوباره این عدم عقیمو
خودکشی کن دوباره جون بده به جهانت
خودکشی کن لعنتی که رسیده زمانت
تمومش کن لازمه برات شروع قصه
بلند شو نشون بده که دیگه نمیاد مثلت
دیگه نمیخوام این دق دلی این خودخوری رو
واسه شروع جدید خودکشی کن
واسه شروع جدید خودکشی کن