امید نفرت همیشه
Omid Nefrat Hamisheh
همیشه دستام رفیق برگس
همیشه دست داشتم تو حال هرکس
همیشه پشت هر لبخند فاجعس
همیشه دستات روی بد واژه بست
همیشه دردام ثانیه ثانیه
رو به رشد و چرخش خوبه خوبه عالیه
قصه هام فرصتامو جرعتن همیشه
روی تخت توی ژست غربتم
خب اره آشناس این سکانس زندگی
تموم فرداهام روبه رومه عین فیلم
دوباره تکرار بکن تو اقرار
دوباره احساس بکن تو انکار
یه عشق خورده عقل و هوش برده
یه قلب خسته که از تپش مرده
با فال بی دروغ غصه های بی فروغ
با اینکه سرنوشت مونده با تو بی مرور
ولی خب من یه حرف مونده رو حنجرم
تموم ساعتا خیره پشت پنجرم
خودمو غرورمو اون روی سگم
دست خودم نیست اگه انقده بدم
آره انقدر لشم آره انقدر لجن واسه خودمم یکمه کمم
آدمارو دوست ندارم ای خدا از عمق دل
زندگیمو خوب میفهمم از نگاه عمق شعر
درد و غصه مال من راه باخته کار من
دردی نیست که من ندونم
شعری نیست که من نخونم
از وجود عمق تن سالیان سال گذشت و من گرفتم
مهر غم دلخوشم و دلخوشم و ساز می میکنم
با صدای خردش با صدای آشنا سیم و تار مردش
رابطه با مردم رابطه با درد و غم هر طرف
هر وداع یک طرف از آرزوم
هر دقیقه هم که رفت خیلی باشه باز به زور
ترس نیس از ساختن سنگ قبر زندگیم
کفر نمیگم خدا حرفی داری بم بگی
حرف هست واسه تو که باشه واسه من جواب
نه نگو نه نیار چون که دورم از ثواب
خودمو غرورمو اون روی سگم
دست خودم نیست اگه انقده بدم
آره انقدر لشم آره انقدر لجن واسه خودمم یکمه کمم