پیمان آغاسی خستم
Paiman Aghasi Khastam
خسته ام از عاشقی ها از عشوه و ناز و اداها
خسته ام از دونستنی ها هم یقین هم سردرگمی ها
خسته ام از تازه از پیر از اول تا آخر همیشه درگیر
خسته ام از می از نماز عمر رفت یکیشون نشد چاره ساز
خسته ام از خویش و خویشتن از این ترسای پنهانی
از این تکرار بی پایان از این داستان طولانی
خسته ام از خویش و خویشتن از این ترسای پنهانی
از این تکرار بی پایان از این داستان طولانی
خسته ام از داشتنی ها اینجا نقد و نسیه توی اسمون ها
خسته ام از روح و از تن کشیدم بار هر دومون در بلاها
خسته ام از تازه از پیر از اول تا آخر همیشه درگیر
خسته ام از می از نماز عمر رفت یکیشون نشد چاره ساز
خسته ام از خویش و خویشتن از این ترسای پنهانی
از این تکرار بی پایان از این داستان طولانی
خسته ام از خویش و خویشتن از این ترسای پنهانی
از این تکرار بی پایان از این داستان طولانی
خسته ام از تازه از پیر از اول تا آخر همیشه درگیر
خسته ام از می از نماز عمر رفت یکیشون نشد چاره ساز
خسته ام از خویش و خویشتن از این ترسای پنهانی
از این تکرار بی پایان از این داستان طولانی
خسته ام از خویش و خویشتن از این ترسای پنهانی
از این تکرار بی پایان از این داستان طولانی