گروه شیرازیس شعر هستی
تنظیم: وحید کریم پور
Shirazis Band Shere Hasti
Arrangement: Vahid Karimpour
پاییز آمد لابه لای درختان لانه کرده کبوتر از تراوش باران می گریزد
خورشید از ابر با تمام غرورش پشت ابر سیاهی عاشقانه به گریه مینشیند
من با قلبی به سپیدی صبح با امید بهاران میروم به گلستان
همچو عطر اقاقی لابه لای درختان مینشینم
من با قلبی به سپیدی صبح با امید بهاران میروم به گلستان
همچو عطر اقاقی لابه لای درختان مینشینم
من با قلبی به سپیدی صبح با امید بهاران میروم به گلستان
همچو عطر اقاقی لابه لای درختان مینشینم
شعر هستی بر لبانم جاری پر توانم آری میروم در کوه وو دشت و صحرا
ره پیمای قله ها هستم من راه خود در طوفان در کنار یاران مینوردم
دارم که دهد روزی سختی کوهستان من روان و جانم
پاکی این کوه و دشت و صحرا
باشد روزی برسد به جهان شعر هستی بر لب جان نهاده بر کف
راه انسان ها در نوردم
پاییز آمد لابه لای درختان لانه کرده کبوتر از تراوش باران می گریزد
شعر هستی بودن و پوشیدن رفتن و پیوستن از کجی بگسستن
جان فدا کردن در راه عشق است