سیاوش منصوری شرافت گمشده
Siavash Mansouri Sherafate Gomshodeh
این دستای کثیف ماست که سرنوشت برات نوشت
اینقدر تو اشغالا نگردد
عوض نمیشه سرنوشت
اون کیف و دفتر و کتاب
شد سطل اشغالا برات
مادر چه غصه ها که خورد
هستی شو ریخته بود به پات
جای غذا تو سطلا نیست
اونجا شرافت گم شده
اون سفره خالی تو
بازیچه مردم شده
سر رو تو سطلا خم نکن
در زندگیت اندازه شو
تا پیش تو سر خم کنیم
حالا بلند شو تازه شو
این اخر خط نیستش
راضی به این پایان نشو
تا کی باید حسرت خوری
تسلیم ان اسان نشو
این درد فقر بی امان
در حسرت یک لقمه نان
جایی برای زندگی
در پیش ما شرمندگی
شرمی که ما را تا ابد
مدیون انها می کند
کی در هجوم درد و غم
شادی رو پیدا می کند
اون کیف و دفتر و کتاب
شد سطل اشغالا برات
مادر چه غصه ها که خورد
هستی شو ریخته بود به پات
سر رو تو سطلا خم نکن
در زندگیت اندازه شو
تا پیش تو سر خم کنیم
حالا بلند شو تازه شو
این اخر خط نیستش
راضی به این پایان نشو
تا کی باید حسرت خوری
تسلیم ان اسان نشو