سینا پارسیان وقتی نیستی
Sina Parsian Vaghti Nisti
با هرقدم که داری از من دور میشی
حس تنهایی بهم نزدیک میشه
تنها ستارم توی هفت تا آسمون بودی
بری دنیای من تاریک میشه
با رفتنت شاید دیگه هیچ وقت نتونم شاد باشم
با حسرت یه آرزوی کهنه و پوسیده دارم تو جوونی پیر میشم
هر روز تو زندون تنهایی با ببر تیز دندون غمت درگیر میشم
کی میشه از دست تو و زندون تو آزاد باشم
که هرجاشو که پا میذارم هی یادت میفتم
وقتی نیستی با خیالت بعضی وقتا سر میز شام میشینم
گاهی اصلا واقعا انگار دارم تورو میبینم
من از بس که بهت بیمارم هی یادت میفتم
من افسروده نیستم حالم خوبه خوبه
فقط به شکل تو نیستم دردم اگه داشته باشم افسردگی نیست
قرص دارو به کار من نمیاد درد من اینکه دیگه به کارم نمیای
دیگه جای سالمی نیست تو تنم بخوام به عشق تو رگ بزنم
تو هنوزم که هنوز حالیت نیست که نمیتونم ازت دل بکنم
که هرجاشو که پا میذارم هی یادت میفتم
وقتی نیستی با خیالت بعضی وقتا سر میز شام میشینم
گاهی اصلا واقعا انگار دارم تورو میبینم
من از بس که بهت بیمارم هی یادت میفتم