گروه وبرگول تهران
ترانه: فاضل نظری
Virgul Band Tehran
Lyric: Fazel Nazari
باور نخواهی کرد در این ظهر تابستان
هر جمعه ای از جمعه های خلوت تهران
یادت مرا در شهر راه انداخته باشد
مثل نسیمی جوی آبی خیس و سرگردان
شاید بجای شعر باید نامه بنویسم
شاید از این مغرورتر باشد ولی چندان
شاید ولی باید نوشتو گفتو خالی کرد
این بغض را که گریه شد به هر عنوان
یک روز پیدا کردمت روزی که گم بودم
رفتی ولی نمانده بودی در رگم پنهان
شاید در چشمت گرگی باران دیده ای باشم
باران فراوان دیده ام اما نه این باران
باشه تو اسمش رو به هر چه هست برگردون
بیجاست از تو انتظار عاشقی حتی
تو عشق بی آغازیو من عشق بی پایان
یک روز پیدا کردمت روزی که گم بودم
رفتی ولی نمانده بودی در رگم پنهان
شاید در چشمت گرگی باران دیده ای باشم
باران فراوان دیده ام اما نه این باران
یک روز پیدا کردمت روزی که گم بودم
رفتی ولی نمانده بودی در رگم پنهان
شاید در چشمت گرگی باران دیده ای باشم
باران فراوان دیده ام اما نه این باران