یاسر بینام و حمید فریزند تیرماهی
تنظیم: مسعود جهانی
Yaser Binam Tir Mahi (Ft Hamid Farizand)
Arrangement: Masoud Jahani
ده روز بعد از اولین روز تابستان
دختر تیر ماه دل سنگی شد
کار دله شکستن قلبم کار دلم یه عمر دلتنگی شد
عقرب چشمهاتو میدیدم اغلب زخمهامو میبینی
عاشقت بودمو بهت ساده گفتم اما چرا نفهمیدی
هر نگاش پر از یه رنگی بود روزهای اولی که دوستم داشت
رنگ آبی به آسمونم داد ستاره تو دله شبم میکاشت
که طعم لباش طعم رویا بود
بوسه هاش قلبمو تکون میداد
مرده بودم نگاه پر مهرش زندگی رو بهم نشون میداد
امپراتور دلبری بودو من یه سرباز رونده از دربار
گفتم عاشق شدم بهم خندید
گفت از این خواب کهنه دست بردار
صبح با خواب چشم اون بیدار شب با یاد اون چشم میرفت
خواب میدیدیم که غرق شادی بود وقتی از چشم من اشک غم میرفت
خواب دیدم که رویه یک بالش
سر اون گرم عشقه یارش بود
خواب دیدم که یک لب هرزه نیمه شب چه بیقرارش بود
بیقرارم کرد بیقرارم کرد
بیشتر از من به فکر اون بودم
بیشتر از اون به فکر آیندش
بیشتر از من به فکر حالش بود
هی فدایه اون چشایه یک دندش
هی فدایه اون چشایه یک دندت
خط به خط من تمومه شعرامو تو نگاهش قلم زدم گفتم
همه احساسمو به این مردم تو خیابون قدم زدن گفتم
بعد اون مرگو آرزو کردن شعر رو سنگ قبرمو گفتن
رفتنش خوابو از سر من برد
دارم از ریشه دیگه میفتم
زخم عشقم دلشو میسوزوند
دل ازم کند خودش رو راحت کرد
چهلمش گذشتو بازم نیست
باز خراش دلم عفونت کرد
شعر آهنگ جدید یاسر بینام و حمید فریزند تیر ماهی
روزهای بدونه اون سردن فصلهای بدونه اون پاییز
سالهای بدونه اون پاییز
قرنها تا ابد جنون آمیز
رنگ این شهر رنگ غربت شد
وقتی از چهارچوب این در رفت بی تفاوت به من نگاه میکرد
وقتی اشک از چشم من سر رفت
عصمته شعرو زیر پا بردم تا بهش حرفمو بگم ساده
وزنو سیلابو قافیه گم شید
وقتی اون دل به دیگرون داده
هر کجا صحبتی از اون میشه
اول صحبت من ای کاشه
میشه تسخیر کنه دله من رو هر کی اسمش شبیه اون باشه
مرد تشنه تو کوچه ها کم نیست
چشمهای کثیفو آلوده
چشمهاشو بگین بپوشونه چشم اون آخه ماله من بوده
تو کمینش نشستن خواب اونکه رفت دلم رو خالی کرد
اون به من خیلی ساده این شبها معنیه بی کسی رو حالی کرد
درد شب گریه هامو دوست دارم اونکه اومد به جامو دوست داره
من هنوز خنده هاشو دوست دارم
اون هنوز گریه هامو دوست داره
من تلاش کردمو نشد باهاش من تلاش کردمو جوابم کرد
من ازش بت تو سینه می ساختم اون منو با تبر خرابم کرد
وای از این خاطراته زجر آور
از اتوبانه همتو چمران از یه رودخونه تو دله دربند
تا ته شب تویه قبرستان وای از این شعرهای تکراری
تا خود صبح مرگو بیداری
فهش دادن به عالمو آدم گفتن کاش دل نمیدادن
کاش میشد که عاشقم بودی
خیلی نه کاش فقط یکم بودی
کاش طاختم نمیزدی با اون
کاش میشد منو شبو بارون
باز با هم بریم تو آغوشت
من چجوری کنم فراموشت